فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خطبه 152 - خطبه در صفات خداوند و پيشوايان دين


مطلب قبلی خطبه 151
خطبه 153 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه های‌ آن حضرت است
در صفات خداوند و پیشوایان دین
الْحَمْدُ لِلّهِ الدّالِّ عَلى وُجُودِهِ بِخَلْقِهِ، وَ بِمُحْدَثِ خَلْقِهِ عَلى
سپاس خدای‌ را که با مخلوقاتش بر وجود خود راهنماست، و به حادث بودن موجودات بر ازلی‌
اَزَلِيَّتِهِ، وَ بِاشْتِباهِهِمْ عَلى اَنْ لا شِبْهَ لَهُ. لاتَسْتَلِمُهُ
بودنش دلیل است، و به شبیه بودن آفریده ها با یکدیگر نشان دهنده اینکه او را شبیهی‌ نیست. حواسّ او را
الْمَشاعِرُ، وَ لا تَحْجُبُهُ السَّواتِرُ، لاِفْتِراقِ الصّانِعِ وَالْمَصْنُوعِ،
درک نمی‌ کنند، و حجابها او را نمی‌ پوشانند، چرا که بین آفریننده و آفریده شده،
وَ الْحادِّ وَالْمَحْدُودِ، وَ الرَّبِّ وَ الْمَرْبُوبِ. الاَْحَدِ لا بِتَأْويلِ عَدَد،
و تعیین کننده حدود و محدود شده، و پروردگار و پروریده تفاوت است. یکتاست نه بر اساس عدد،
وَالْخالِقِ لا بِمَعْنى حَرَكَة وَ نَصَب، وَالسَّميعِ لا بِاَداة، وَالْبَصيرِ
و خالق است نه با حرکت و رنج، شنواست نه با ابزار، بیناست نه با
لا بِتَفْريقِ آلَة، وَالشّاهِدِ لا بِمُماسَّة، وَالْبائِنِ لا بِتَراخى مَسافَة،
برهم زدن چشم، حاضر است نه با مماس بودن، جداست نه با دوری‌ مسافت،
وَ الظّاهِرِ لا بِرُؤْيَة، وَالْباطِنِ لا بِلَطافَة. بانَ مِنَ الاَْشْياءِ بِالْقَهْرِ لَها
آشکار است نه به دیدن، پنهان است نه به لطافت و ظرافت. به غلبه و قدرت بر اشیاء
وَ الْقُدْرَةِ عَلَيْها، وَ بانَتِ الاَْشْياءُ مِنْهُ بِالْخُضُوعِ لَهُ وَ الرُّجُوعِ اِلَيْهِ.
جدای‌ از آنهاست، و اشیاء جدای‌ از اویند به فروتنی‌ و بازگشت به او.
مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ عَدَّهُ
آن که توصیفش کند محدودش نموده، و آن که محدودش کند به شمارَش آورده، و آن که او را به شمار آرد
فَقَدْ اَبْطَلَ اَزَلَهُ. وَ مَنْ قالَ كَيْفَ؟ فَقَدِ اسْتَوْصَفَهُ، وَ مَنْ قالَ اَيْنَ؟
ازلی‌ بودنش را ابطال کرده. آن که بگوید چون است؟ وصفش را خواسته، و هر که بگوید کجاست؟
فَقَدْ حَيَّزَهُ. عالِمٌ اِذْ لا مَعْلُومَ، وَ رَبٌّ اِذْ لا مَرْبُوبٌ،
برایش مکان قرار داده. دانا بوده وقتی‌ که معلومی‌ نبوده، پروردگار بوده زمانی‌ که پروریده وجود نداشت،
وَ قـادِرٌ اِذْ لا مَقْدُورٌ.
توانا بوده آن گاه که مقدوری‌ نبوده است.
مِنْها
از این خطبه است
قَدْ طَلَعَ طالِعٌ وَ لَمَعَ لامِعٌ، وَ لاحَ لائِحٌ، وَاعْتَدَلَ مائِلٌ،
طلوع کننده ای‌ طلوع کرد، و درخشنده ای‌ درخشید، و آشکارشونده ای‌ آشکار شد، و کجی‌ مستقیم شد،
وَاسْتَبْدَلَ اللّهُ بِقَوْم قَوْماً، وَ بِيَوْم يَوْماً. وَانْتَظَرْنَا الْغِيَرَ انْتِظارَ
و خداوند قومی‌ را به قوم دیگر، و روزی‌ را به روز دیگر مبدل ساخت. به مانند آنان که در خشکسالی‌ به انتظار
الْمُجْدِبِ الْمَطَرَ. وَ اِنَّمَا الاَْئِمَّةُ قُوّامُ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ،
بارانند منتظر حوادث و دگرگونیها بودیم. امامان از اهل بیت از جانب خداوند تدبیرکننده امور مردم،
وَ عُرَفاؤُهُ عَلى عِبادِهِ. لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلاّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ،
و مراقبان حق بر بندگانند. به بهشت وارد نمی‌ شود مگر کسی‌ که آنان را بشناسد و آنان هم او را بشناسند،
وَ لا يَدْخُلُ النّارَ اِلاّ مَنْ اَنْكَرَهُمْ وَ اَنْكَرُوهُ.
و به جهنّم وارد نمی‌ گردد مگر کسی‌ که آنان را انکار نماید و آنان هم او را از خود ندانند.
اِنَّ اللّهَ تَعالى خَصَّكُمْ بِالاِْسْلامِ، وَاسْتَخْلَصَكُمْ لَهُ، وَ ذلِكَ لاَِنَّهُ
خداوند شما را به اسلام مخصوص داشت، و برای‌ اسلام انتخاب کرد، زیرا اسلام
اسْمُ سَلامَة وَ جِماعُ كَرامَة. اصْطَفَى اللّهُ تَعالى مَنْهَجَهُ، وَ بَيَّنَ
نامی‌ از سلامت و جامع کرامت است. خداوند راه روشن خود را برای‌ شما برگزید، و دلائلش را از
حُجَجَهُ، مِنْ ظاهِرِ عِلْم، وَ باطِنِ حُكْم. لا تَفْنى غَرائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضى
علمی‌ که ظاهر است، و حکمتی‌ که پنهان است بیان فرمود. شگفتی‌ هایش پایان نیاید، و عجائبش
عَجائِبُهُ. فيهِ مَرابيعُ النِّعَمِ، وَ مَصابيحُ الظُّلَمِ. لا تُفْتَحُ الْخَيْراتُ اِلاّ
سپری‌ نگردد. در آن کشتزار نعمتها، و چراغهای‌ تاریکی‌ هاست. درهای‌ خیرات جز با کلیدهای‌ آن
بِمَفاتيحِهِ، وَ لا تُكْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِمَصابيحِهِ. قَدْ اَحْمى حِماهُ،
گشوده نشود، و تاریکیها جز با چراغهای‌ آن زدوده نگردد. ورود به قرقگاه آن را منع فرمود،
وَ اَرْعى مَرْعاهُ. فيهِ شِفاءُ الْمُشْتَفى، وَ كِفايَةُ الْمُكْتَفى.
و ورود به چراگاههای‌ آن را آزاد کرد. شفای‌ درمان طلب، و بی‌ نیازی‌ِ بی‌ نیازی‌ خواه در آن است.
منـها
از این خطبه است
وَ هُوَ فى مُهْلَة مِنَ اللّهِ يَهْوى مَعَ الْغافِلينَ، وَ يَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبينَ،
و تبهکار در مهلتی‌ که از جانب خدا دارد به دنبال بی‌ خبران است، و با گنهکاران به سر می‌ برد،
بِلا سَبيل قاصِد، وَ لا اِمام قائِد.
بدون راهی‌ که او را به مقصد رساند، و به غیر امامی‌ که راهنمایش باشد.
مِنْها
از این خطبه است
حَتّى اِذا كَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزاءِ مَعْصِيَتِهِمْ، وَاسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ
تا آن گاه که کیفر گناهانشان را آشکار کرد، و از پرده های‌ غفلت
جَلابيبِ غَفْلَتِهِمْ، اسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً، وَاسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً،
بیرونشان نمود، رو به آخرت آرند که به آنان پشت کرده، و پشت به دنیا کنند که به آنها رو آورده،
فَلَمْ يَنْتَفِعُوا بِما اَدْرَكُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ، وَ لا بِما قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ.
از آنچه از مرادهای‌ خود در دنیا یافتند نفع نبردند، و از آرزوهایی‌ که به آن رسیدند بهره نگرفتند.
وَ اِنّى اُحَذِّرُكُمْ وَ نَفْسى هذِهِ الْمَنْزِلَةَ. فَلْيَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ،
من شما و خودم را از مثل این حالت می‌ ترسانم. باید هر انسانی‌ از وجود خود بهره مند گردد،
فَاِنَّما الْبَصيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ، وَ نَظَرَ فَاَبْصَرَ، وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ،ثُمَّ سَلَكَ
که بینا کسی‌ است که شنید و اندیشه کرد، و نظر کرد و بصیر شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس در راه
جَدَداً واضِحاً يَتَجَنَّبُ فيهِ الصَّرْعَةَ فِى الْمَهاوى، وَالضَّلالَ فِى
روشن حرکت کرد، او در آن راه از افتادن در مواضع تباهی‌، و قرار گرفتن در مراحل گمراهی‌
الْمَغاوى، وَ لا يُعينُ عَلى نَفْسِهِ الْغُواةَ بِتَعَسُّف فى حَقٍّ، اَوْتَحْريف
اجتناب می‌ کند، و گمراهان را به زیان خود با بیراهه رفتن نسبت به حق، و تحریف
فى نُطْق، اَوْ تَخَوُّف مِنْ صِدْق.
در گفتار، یا ترس از راستگویی‌ یـاری‌ نمی‌ نماید.
فَاَفِقْ اَيُّهَا السّامِعُ مِنْ سَكْرَتِكَ، وَاسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ، وَاخْتَصِرْ
پس ای‌ شنونده، از مستی‌ خود به هوش آی‌، و از خواب غفلت بیدار شو، و از شتاب
مِنْ عَجَلَتِكَ، وَاَنْعِمِ الْفِكْرَ فيما جاءَكَ عَلى لِسانِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ
خویش بکاه، و در آنچه از زبان پیامبر امّی‌ صلّی‌ اللّه علیه وآله به تو
صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مِمّا لابُدَّ مِنْهُ وَ لا مَحيصَ عَنْهُ،
رسیده و از آن چاره ای‌ نیست و گریزی‌ ندارد به دقت بیندیش،
وَ خالِفْ مَنْ خالفَ ذلِكَ اِلى غَيْرِهِ، وَ دَعْهُ وَ
و با کسی‌ که مخالف با روش رسول خداست و به جانب دیگر روی‌ آورده مخالفت کن، و او را با آنچه که
ما رَضِىَ لِنَفْسِهِ، وَ ضَعْ فَخْرَكَ، وَاحْطُطْ كِبْرَكَ، وَ اذْكُرْ قَبْرَكَ فَاِنَّ
برای‌ خود پسندیده واگذار، ناز و فخر را رها کن، و از مرکب کبر فرود آی‌، قبرت را که گذر تو
عَلَيْهِ مَمَرَّكَ. وَ كَما تَدينُ تُدانُ، وَ كَما تَزْرَعُ تَحْصُدُ،
بر آن است یاد کن. همان گونه که عمل می‌ کنی‌ جزا داده می‌ شوی‌، و همان که می‌ کاری‌ درو می‌ نمایی‌،
وَ ما قَدَّمْتَ الْيَوْمَ تَقْدَمُ عَلَيْهِ غَداً. فَامْهَدْ لِقَدَمِكَ، وَ قَدِّمْ
و آنچه امروز پیش می‌ فرستی‌ فردا بر آن وارد می‌ شوی‌. پس جای‌ پایی‌ برای‌ خود مهیّا نما، و برای‌
لِيَوْمِكَ. فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ اَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ، وَالْجِدَّ الْجِدَّ اَيُّهَا الْغافِلُ
فردایت توشه ای‌ پیش فرست. ای‌ شنونده، بترس بترس; و ای‌ بی‌ خبر، بکوش بکوش،
«وَ لا يُنَبِّئُـكَ مِثْـلُ خَبيـر».
که «احدی‌ بهتر از انسان آگاه تو را آگاه نمی‌ کند».
اِنَّ مِنْ عَزائِمِ اللّهِ فِى الذِّكْرِ الْحَكيمِ الَّتى عَلَيْها يُثيبُ وَ يُعاقِبُ،
از جمله احکام حتمی‌ خداوند در کتاب حکیم که بر آن جزا می‌ دهد و عذاب می‌ نماید،
وَ لَها يَرْضى وَ يَسْخَطُ، اَنَّهُ لايَنْفَعُ عَبْداً ـ وَ اِنْ اَجْهَدَ نَفْسَهُ
و به خاطر آن خشنود می‌ شود و خشمگین می‌ گردد از دنیا رفتن بنده است بدون دریافت بهره آخرتی‌ هرچند
وَ اَخْلَصَ فِعْلَهُ ـ اَنْ يَخْرُجَ مِنَ الدُّنْيا لاقِياً رَبَّهُ بِخَصْلَة
خود را در عمل به زحمت انداخته، و کارش را خالص نموده، در حالی‌ که که خداوند را به خصلتی‌
مِنْ هذِهِ الْخِصالِ لَمْ يَتُبْ مِنْها: اَنْ يُشْرِكَ بِاللّهِ فيمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ مِنْ
از این خصال ملاقات کند و توبه ننموده باشد: در عبادتی‌ که خداوند بر او واجب نموده شریک برای‌ خدا
عِبادَتِهِ، اَوْ يَشْفِىَ غَيْظَهُ بِهَلاكِ نَفْس، اَوْ يَعُرَّ بِاَمْر فَعَلَهُ
قرار دهد، یا به سبب کشتن بی‌ گناهی‌ آتش خشم خود را فرو نشاند، یا کار زشتی‌ را که خود مرتکب شده به
غَيْرَهُ، اَوْ يَسْتَنْجِحَ حاجَةً اِلَى النّاسِ بِاِظْهارِ بِدْعَة فى دينِهِ،
دیگری‌ نسبت دهد، یا برای‌ درخواست حاجتی‌ از مردم در دین خدا بدعت گذارد،
اَوْ يَلْقَى النّاسَ بِوَجْهَيْنِ، اَوْ يَمْشِىَ فيهِمْ بِلِسانَيْنِ. اعْقِلْ ذلِكَ فَاِنَّ
یا مردم را به نفاق و دورویی‌ ملاقات کند، یا در بین آنان به دو زبان حرکت کند. آنچه را شمردم اندیشه
الْمِثْـلَ دَليـلٌ عَلـى شِبْهِـهِ.
کن، که هر مثالی‌ دلیلی‌ برای‌ راهنمایی‌ به مانند آن است.
اِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها، وَ اِنَّ السِّباعَ هَمُّها الْعُدْوانُ عَلى
همّت چهارپایان شکمشان، و اندیشه درندگانْ آزار و تجاوز
غَيْرِها، وَ اِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْفَسادُ فيها.
به دیگران، و همّ و غم زنان زینت حیات دنیا و فساد در آن است.
اِنَّ الْمُؤْمِنينَ مُسْتَكينُونَ، اِنَّ الْمُوْمِنينَ مُشْفِقُونَ، اِنَّ الْمُؤْمِنينَ
مؤمنان فروتنند، مؤمنان مهربانند، مؤمنان اهل
خائِفُـونَ.
بیم از خدایند.



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^